از بهشت که بیرون آمد،

دارایی اش فقط یک سیب بود.

سیبی که به وسوسه آن را چیده بود.

و مکافات این وسوسه هبوط بود.

فرشته ها گفتند:

تو بی بهشت میمیری!!زمین جای تو نیست؛

زمین همه ظلم است و فساد.

انسان گفت:اما من به خودم ظلم کرده ام.

زمین تاوان ظلم من است.

اگر خدا چنین می خواهد،پس زمین از بهشت بهتر است.

خدا گفت:برو و بدن جاده ای که تورا دوباره به بهشت می رساند از زمین میگذرد؛

زمینی آکنده از خیر و شر،آکنده از حق و باطل،ازخطا و صواب؛و اگر

خیر و حق و صواب پیروز شد تو بازخواهی گشت وگرنه.

و فرشته ها همه گریستن.

اما انسان نرفت.

انسان نمی توانست برود.

انسان بر درگاه بهشت وامانده بود.

میترسید و مردد بود.

وآن وقت خدا چیزی به انسان داد.

چیزی که هستی را مبهوت کرد

و کائنات را به غبطه واداشت.

انسان دستهایش را گشود وخدا به او ((اختیار))داد.

خدا گفت:

حال انتخاب کن؛

زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شده ای.

برو و بهترین را برگزین که بهشت،پاداش گزدن توست.

عقل و دل وهزاران پیامبر با تو خواهند آمد،تا تو بهترین را برگزینی.

و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد.رنج و نبرد و صبوری را.

و این آغاز انسان بود.

داستان انسان.

داستان یکی از معجزات امام علی(ع)

انسان ,تو ,زمین ,بهشت ,خدا ,ظلم ,بهترین را ,حق و ,خیر و ,فرشته ها ,خدا گفت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آشپزی ایرانی وب کتاب یادمان باشد بلاگ فایل کتابخانه عمومی فرهنگ دهدشت leiasabzavari دفتر فیش حج آوا 09100067943 نشاط و شادی ahanalaatt راهنمای شهر شیراز